آرمینآرمین، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

وروجک مامان و بابا

آبان ماه 93

1393/8/25 11:40
نویسنده : مامانی
696 بازدید
اشتراک گذاری
از همان روزهای اول آبان ماه روی شکمم دونه های قرمز پیدا شده بود اولش فکر کردم همان ترکهای ریز شکمی هست که ملتهب میشن ولی کم کم کل شکمم به صورت هاله قرمز رنگ متورم در اومد و دستها و پاهام شروع به خارش کردند و در عرض دو سه روز شدت خارش به حدی رسید که جای خارشها زخم شد داشتم تحمل می کردم که دکتر نرم، چون به هیچ عنوان نمی خوام قرص و دارویی مصرف کنم که خدای نکرده حتی یک درصد رو نی نی ام تأثیر بذاره ولی دیگه حالم چنان بد شده که زودتر از موعد رفتم پیش خانم دکتر نصیری و او هم مرا برای چکاب کبد به آزمایشگاه معرفی کرد تا از از لحاظ خون و کبد خدای نکرده مشکلی نباشد ولی چون شدت خارش زیاد بود آمپول هیدروکورتیزون و شربت پرومتازین و قرص دگزامتازون تجویز کرد تا در ایام تعطیلات و مشخص شدن جواب آزمایش اذیت نشم روز 11 آبان بود بعد ازدکتر آزمایش خون رفتم و عصر جواب آزمایشواز آزمایشگاه پلاسما گرفتم و شبش آمپولمو تزریق کردم فرداش روز تاسوعا بود که حالم همچنان بد بود فرداش روز عاشورا با اینکه داروهامو مصرف می کردم ولی شبش چون آمپول نداشتم از شدت درد و سوزش گریه ام گرفت بابات اصرار کرد بریم بیمارستان و من با اکراه تمام قبول کردم برف و سرما هم بیداد می کرد اول رفتیم بیمارستان امام که نه متخصص زنان و زایمان بود نه متخصص پوست، ناگزیر رفتیم بیمارستان علوی که اونجا هم یک انترن زنان و زایمان بود که حاضر نبود هرکسی رو ویزیت کنه منم بعد از درگیری لفظی با ماما و دانشجوی سال اول تخصص زنان به همراه بابایی از بیمارستان خارج شدیم تو راه کلافه بودم که چرا جان انسانها تا این حد بی مقدار شده باز به اصرار بابایی رفتیم بیمارستان خصوصی قائم که اونجا هم اثری از دکتر نبود لاجرم از داروخانه لوسیون بتامتازون گرفتیم ونصف شب اومدیم پماد هم اثری نکرد من هر دردی رو تحمل می کردم ولی وقتی شکمم می خارید چون می ترسیدم خدای نکرده با خارش شکم به تو عزیزم آسیبی برسه در صدد درمان بر می اومدم عزیز دلم نمیدونی چقدر دست به دامن خدا میشم که لااقل خارش شکمم خوب بشه و تو راحت باشی بالاخره صبح شد و من نرفتم اداره و رفتیم پیش دکتر، دکتر با دیدن جواب آزمایش اظهار راحتی کرد که خوشبختانه کبدم عارضه ای نداره و گفت مریضی من از هورمون حاملگیه و تعداد آمپولها رو زیاد کرد و گفت در صورت عدم بهبود باید برم پیش متخصص پوست، ماهم تصمیم گرفتیم بریم پیش ددکترخلیل الهی که از پزشکان قابل بود و با بابایی هم آشنا بود ولی از بخت بد ایشون هم در تعطیلات بودند خلاصه با هزار مکافات از روز 4 شنبه تا یکشنبه منتظر دکتر شدیم تو این 15 روز من همه اش غذاهای سردی و خاک شیر و ... میخوردم چون خیلیها می گفتند که خوراک گرمی خوردم عصر یکشنبه رفتیم پیش دکتر و ایشون بعد معاینه گفتند که حساسیت دیررس دارم و خوشبختانه هیچ خطری برای تو نازنین نیست و این حساسیت ممکنه تا بعد زایمان طول بکشه ومصرف قرص و شربت رو به لحاظ خطرات احتمالی قطع کرد و تعداد آمپولها رو زیاد کرد و قرص کلر فنیرآمین، شربت دیفن هیدرامین و یک پماد ترکیبی هم داد و گفت که باید تحت نظر باشم الان هم که بیستم آبان ماه هستش خدارو شکر به لطف خدا و تشخیص خوب دکتر خلیل الهی کمی خوب شدم خدارو بی نهایت شکر میکنم .
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)